تنها سر چشم های تو حرف زدم

تا آخر چشم های تو حرف زدم

دیروز برای مادرم یک ساعت

پشت سر چشم های تو حرف زدم !

 

........................................................

 

من ساده ام و زندگی ام درویشی ست

هر قطره ی اشکم غم دوراندیشی ست

تو پشت نگات گرگ پنهان داری

با اینهمه رنگ چشم هایت میشی ست !

 

........................................................

 

تنهایی مان کمی خیابان کم داشت

یک کوچه و یک بوسه ی پنهان کم داشت

من شانه به شانه ی تو راه افتادم

این منظره چند قطره باران کم داشت !

 

........................................................

 

امشب تک و تنها به تو دل می بندم

لبخند بزن! حرف بزن! می خندم

تنها که شدیم ، بعد با یک بوسه

پرونده ی لب های تو را می بندم !