سلام.


همين اول عذرخواهي كنم و بگم تو اين پست ، "نظرات تبليغي" و


"به من سر بزن" و "خوندمت ، خيلي خوب بود" و ... رو تأييد نمي كنم.


مگه اينكه كارم خونده بشه ، نقد بشم ، بعد !


همين دوم تشكر كنم از دوستاني كه تو پست قبلي كارهاي كوتاه بسيار


زيبايي برام گذاشتن .


خواستيد يه سر به نظرات مطلب قبل بزنيد.


همين سوم تقاضا مي كنم اين غزل جديدمو نقد كنيد لطفاً !


همين چهارم ... هيچي !





گاهي از روي اوج دلتنگي ، سر خود را به شانه ام بگذار


يا به عنوانِ تكيه گاه گدار ، باورم كن ! به من پناه بيار !


دست هايم كوير يخ زده اند ، دست هايت نوازشِ باران


نظم هر دفعه را بريز به هم ، مهربان باش و بر كوير ببار


شاخه هايم يكي يكي دارند ، زير آوار برف مي شكنند


مرگ همسايه ي من است ولي ، مي نشينم به انتظار بهار


مادرم گفت خوب درس بخوان ، تا براي خودت كسي بشوي


من براي خودم كسي شده ام ، اينكه ديوانه ي توام به كنار


كاش مثلِ نگاهمان مي شد ، حرفمان را به سادگي بزنيم


دوستت دارم مرا بپذير ، با همين بيتِ ساده و معيار


زندگي با تمام درد و غمش ، اتّفاقاتِ خوب هم دارد


عُمر امّا حسود و نامرد است ، خوب ها را نمي كند تكرار



سال ها پيش ، محضِ دلخوشي ام ، اسمي از من نبردي و حالا


اسم از ياد رفته اي هستم ، گوشه اي دور ، روي سنگِ مزار !


                                                                                                             دي 89